جدول جو
جدول جو

معنی پاک جیب - جستجوی لغت در جدول جو

پاک جیب
(جَ)
عفیف. معصوم. عفیفه. معصومه:
زانکه عادت کرده بود آن پاک جیب
در هزیمت رخت بردن سوی غیب.
مولوی
لغت نامه دهخدا
پاک جیب
عفیف معصوم عفیفه
تصویری از پاک جیب
تصویر پاک جیب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پای شیب
تصویر پای شیب
پاشیب، پله، پلکان آب انبار، پلکانی که از آن به محلی در زیرزمین بروند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک جان
تصویر پاک جان
دارای جان پاک، دارای روان پاک، پاک نهاد، پاک باطن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک سیر
تصویر پاک سیر
آنکه سیرت های خوب و پسندیده دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک بین
تصویر پاک بین
آنکه با نظر پاک بنگرد، پاک بیننده، نیک بین، آنکه به کسی یا امری بدگمان نباشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک دین
تصویر پاک دین
کسی که دین و آیین راست و درست دارد، دین درست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک جفت
تصویر پاک جفت
شوهر یا زنی که به همسر خود خیانت نکند، جفت پاک، همسر عفیف
فرهنگ فارسی عمید
(نَ سَ)
پاک نژاد. پاک گهر. پاک گوهر. پاکزاد. اصیل. نجیب. ممحوض النسب. خالص نسب
لغت نامه دهخدا
عقبه ای است دشوار برای رمی جمار، (فرهنگ رشیدی)، عقبه ای است بجهت رمی جمرات که یکی از اعمال حج است، (برهان)، مکانی است در راه مکه و در آنجا عقبه ای است که چون شیطان به آنجا رسد در بند می افتد، (از شرح خاقانی) (غیاث اللغات) :
دست بالاهمت مردم که کرده زیر پای
پای شیبی کان عقوبتگاه جای شیطان دیده اند،
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 96)،
ساحت بستان سرای و بام قصرش کز علو
کاخ و فرواره فراز لامکان آورده اند
در عمود صبح پاشیبی بر این بر بسته اند
وز بنات النعش آنرا نردبان آورده اند،
مظهر؟
لغت نامه دهخدا
(اَ خَف ف)
آنکه نظری پاک دارد، آنکه عمل کسان را حمل به صحّت کند:
کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست
صفای همت پاکان و پاک بینان بین،
حافظ
لغت نامه دهخدا
پاکدرون، پاک باطن:
شیخ را گفتا بگو ای پاک جان
تا جوانمردی چه باشد در جهان،
عطار،
، جان پاک:
خداوند ما را ز کس بیم نیست
مگر ز آفرینندۀپاک جان،
فرخی
لغت نامه دهخدا
(جُ)
جفت پارسا. جفت عفیف. جفت پاک. که به شوی یا زن خویش خیانت نورزد
لغت نامه دهخدا
(یَ)
که سیرتهای پاک و پسندیده دارد:
مهتر پاکخوی پاک سیر
خواجه سید عمید ابن زیاد.
فرخی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پا شیب
تصویر پا شیب
پلکان آب انبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک بین
تصویر پاک بین
آنکه نظری پاک دارد آنکه عمل کسان را حمل بصحت میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک جان
تصویر پاک جان
پاک درون پاک باطن، جان پاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک جفت
تصویر پاک جفت
آنکه بشوی یا زن خویش خیانت نورزد جفت پاک جفت پارسا همسر عفیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک سیر
تصویر پاک سیر
آنکه سیرنهای پاک دارد آنکه سیرتهای پسندیده دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک نسب
تصویر پاک نسب
پاک گهر پاک گوهر پاکزاد پاک نژاد اصیل نجیب
فرهنگ لغت هوشیار
مکانی است در راه مکه و در آنجا عقبه ایست به جهت رمی جمرات که یکی از اعمال حج است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا جی
تصویر پا جی
مرد فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
همگی، به طورکامل
فرهنگ گویش مازندرانی
چیدن همه ی محصول درخت به گونه ای که چیزی بر آن باقی نماند
فرهنگ گویش مازندرانی